هر کسی برای خودش خیابانی دارد…
کوچه
ای…
کافی شاپی..
و شاید عطری…
که بعد از سالها… خاطراتش گلویش را چنگ
میزند
باید عاشق باشی تا بفهمی!
نگاه
سرد یعنی چی!
دست سرد یعنی چی!
حرف سردیعنی چی!
درمقابل دوستت
دارم گفتنت
سکوت سرد یعنی چی!
باید عاشق باشی تا بفهمی گرمای نگاه
وحرف ودستت
وقتی به سرمای نگاه او برخورد میکند چگونه قلبت را اتش
میزند
من نام کسی نخوانده ام الا تو
با هیچ کسی نمانده ام الا تو
عید آمد و من خانه تکانی کردم
از دل همه را تکانده ام الا تو
قهر که می کنید مراقب فاصله ها باشید
بعضی ها همین حوالی منتظر جای خالی برای نشستن می گردند
من بودم… تو… و یک عالمه حرف…
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان میداد!
کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد…